از در که میاد تو بچمون بغل میکنه بلند بلند بوسش میکنه و قربونش صدقه اش میره ،بازی میکنه با تمام هیجان و صدای بلند و بعدم نهار میخوره میره خواب ،موقع شام با من سر یک سفره نمیشینه ولی موقع نهار میشینه ،بعد که من سفره شب جمع کنم میاد غذاش برمیداره میخوره ،ذیگ لقمه های صبحی که آماده میکردم براش آماده نمیکنم چون دو روز اول نخورد و صبح برای خودش تنها صبحانه آماده کرد
خلاصه کلام هر چی دلش میخواد میگه قهرم میکنه
دیروز برادر و مادرم به گوشیش زنگ زدن جواب نداده بعد به من زنگ زدن با فلانی کار داریم جواب نمیده منم الکی با صدای بلند گفتم داره نماز میخونه ،بهش میگم ،خودشم رو گوشیش شمارتون میبینه دیگ ،کل شب منتظر بودم بهشون زنگ بزنه اما رنگ نزد ،تمام مدام خودم بیخیال نشان دادم ،قبل اینکه به مامانم بگم که خودش زنگ بزنه برادرم بهم پیام داده بود زنگ زدم جواب نداد ،منم بهش پیام دادم با برادرم تماس بگیرید کارتون داره ،نه جواب پیام من داد ،نه به اونا زنگ زد .
من چرا از دست این بشر پرتوقع و پرو خودم راحت نمیکنم
روزای عادی خیلی عالی هستش اما امان از وقتی که قهر کنه
به مشاور گفتم فقط میگ پرتوقع کردیش ،ب خودت احترام بزارم تا بهت احترام بزاره