دیشب خواب یه زن وحشتناک با موی طلایی دیدم که داشت یه نفرو اذیت می کرد و می خواست خفه اش کنه با یه طناب یه بوی وحشتناک تعفن هم داشت وجیغ خفه میزد .از خواب بیدار شدم حالم خوب نبود تا اذان صبح بیدار بودم نماز صبح خوندم دیگه ساعت هشت خوابم گرفت اومدم بخوابم یه دسته موی طلایی رو بالشم بود 😑درست عین موی همون زنه .اعصابم خورد شد .موی خودم اون رنگی نیست .بازم گفتم بی خیال چند تا تار مو هست دیگه روزتوخراب نکن دیوونه میشی
...بلند شدم رفتم تخم بلدر چین نیمرو کنم واسه خودم و بچه هام اونام بیدار کنم صبحونه بخوریم .چند تا شکوندم یه دونه آخری دیدم یهو همون بوی تعفن زنه پیچید داخل بینیم و صدای جیغش تو سرم .شیطون لعنت کردم گفتم دارم دیوونه میشم تخم آخری شکوندم یه ماده خاکستری بد بو ازش پاشید بیرون مثل آتش فشان انگار فوران کرد رو صورتم و لباسم و اطراف .از ساعت هشت تا ده حموم بودم و تمیز کاری فقط 😞
نمیدونم این چه سمی بود حالم بد کرد .نماز می خونم .آدم معتقدی هستم .سعی هم می کنم گناه نکنم .قبل خواب هم همیشه آیت الکرسی چهار قل می خونم .قرآن هم می خونم بیشتر وقت ها .واقعا نمیدونم چی کار کنم یادم بره این سم و دیگه واسم اتفاق نیفته 🥲باردار هم هستم