2777
2789
عنوان

بچه ها میخوان یه قصه بگم براتون

87 بازدید | 16 پست



روزی روزگاری در دل یک شهر کوچک دخترکی زندگی می‌کرد که همیشه احساس می‌کرد در دنیا بی‌کس و کار است. محبت و توجهی از اطرافیانش نمی‌دید و این احساس خالی بودن او را غمگین کرده بود.


اما یک روز، یک آقا پسری به نام عرفان به زندگی‌اش وارد شد. او مانند یک پرتو نور در تاریکی دخترک ظاهر شد و به او عشق و محبت بیشتری از آنچه که تصور می‌کرد، داد. عرفان به او توجه می‌کرد، به حرف‌هایش گوش می‌داد و هر روز با پیام‌هایش، لبخند را روی صورت دخترک می‌آورد. او احساس کرد که برای اولین بار در زندگی‌اش کسی وجود دارد که او را درک می‌کند و دوستش دارد.


این روابط پر از عشق و خوشحالی، یک سال به طول انجامید. دخترک هر روز بیشتر به عرفان علاقه‌مند می‌شد و به لطف او، احساس خوشبختی می‌کرد. اما ناگهان، زندگی مانند یک طوفان بی‌رحم به سراغش آمد. عرفان کم‌کم نسبت به او بی‌توجه شد؛ پیام‌هایش کمتر شد و او بیشتر در دنیای خود غرق شد.


دخترک، که حالا احساس تنهایی بیشتری می‌کرد، نتوانست درک کند چرا این تغییر به‌یکباره اتفاق افتاده است. قلبش پر از سوالات و نگرانی‌ها شد. اما به‌جای اینکه در ناامیدی فرو برود، تصمیم گرفت با خود بگوید که زندگی همیشه تغییر می‌کند و او باید قوی بماند. او شروع کرد به یاد گرفتن از این تجربه و به دنبال خوشبختی در درون خود باشد.


این داستان به ما یادآوری می‌کند که در زندگی همواره باید با امید و عشق ادامه بدهیم، حتی در زمانی که احساس تنهایی می‌کنیم. هر پایان، می‌تواند یک شروع جدید باشد. نظر شما چیه دختر قصه ما فقط چی میخواست؟؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با ۳۳ سال سن میگم 


به محبت های هیچ مردی دلخوش نکنید 

چون بی دلیل یکباره سرد میشن ‌ 

پس انقدر ب خودت و احساساتت متکی باش 

که اومدن و رفتن آدما نشکنه تورو 

نانوا هم جوش شیرین می زند  بیچاره فرهاد
با ۳۳ سال سن میگم به محبت های هیچ مردی دلخوش نکنید چون بی دلیل یکباره سرد میشن ‌ پس انقدر ب خودت و ا ...

دختر قصه ما بعد از اون دیگه به هیچ پسری دل نبستد و افسرده شد

دختر قصه ما بعد از اون دیگه به هیچ پسری دل نبستد و افسرده شد

افسردگی که نباید بهش دامن زد 

دور از جون آدم عزیزش و از دست میده میزاره زیر خاک و میاد خونه

حالاحرفای آبکی و عاشقونه ی پسر غریبه که گذاشته رفته ارزش داره؟؟؟

نانوا هم جوش شیرین می زند  بیچاره فرهاد
افسردگی که نباید بهش دامن زد دور از جون آدم عزیزش و از دست میده میزاره زیر خاک و میاد خونهحالاحرفای ...

نمیدونم شاید نداره دختر قصه ما عشق کورش کرده بوده خوب و بد نمیشناخته 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز