دلم واسه وقتایی که کلاس نهم بودم به پدر مادرم التماس میکردم که بزارن برم مدرسه
واسه روزایی که خود خانوادم بهم میگفتن توعقب مونده ای و بادرس هیچ گوهی نمیشی ؛البته راستم گفتن هیچ گوهی نشدم
دلم واسه روزایی که هملاسیهام لباسای کهنه مو مسخره میکردند ، و منم هیچی نمی گفتم چون یادم داده بودند توسری خور باشم
وقت های که پول سرویس و ازقصد دیر میدادند و و کلی تحقیر میشدم
باید التماسشون میکردم که پول کتابهای مدرسه مو بدن
وقتایی که دزدکی از گوشی برادرم استفاده میکردم و جواب سوالای کتاب و می نوشتم وقتیم میفهمید کتک و فوش میخوردم
وقتایی که معلما تحقیرم میکردمد فک میکردند منم مثل بقیه که ۲۴ ساعته مهمونی و گشت وگذار میرفتن
ولی من بخاطر اینکه کلفتی شون و میکردن. وقت کمی واسه درس خوندن داشتم
ولی با اون شرایطم از خیلی ها درسم بهتر بود
به هم کلاسیام رو می انداختم که کتاب تست شون بهم قرض بدن نمی دادن ، با اینکه هیچ کدومشون درس نمی خوندن
باهزار بدبختی پولامو جمع کردم گوشی گرفتم گفتم هم تدریس میبینم هم پی دی اف کتابا رومیتونم بخونم
ولی گوشیم کمکم داره خراب میشه
خانوادم خیلی زجرم دادن خیلی همیشه درحال تحقیر کردنم هستن
همه اینا بخاطر این هست که دخترم
نمیدونم خدا به کسایی که پسر پرست هستن چرا دختر میده چرا واقعا ؟؟؟؟
کاش میشد بمیرم
هرشب به امید اینه گه فردا رو نبینم میخوابم
چرا خدا منو نمیکشه