خاله ام سه بار ازدواج کرد
اولی ۱۴ سالش بود با پسر عموش ازدواج کرد واقعا بد بود بعد یک سال زندگی طلاق گرفت
بعد ۲۵ سال ازدواج کرد این شوهر دومیش واقعا خوب بود ولی خاله ام به بهانه های مختلف می خواست جدا شه بعد یه سال اونم شوهرش تصادف کرد به رحمت خدا رفت یه حقوق دیه خونه ارثیه رسید بعد سه سال بازم ازدواج کرد خاله ام شهرستان بود اومد تهران چون شوهرش همینجا بود الان هم بعدد یک سال می گه
شوهرم خسیس فلان بسان قهر کرد الان دو هفته اس خونه ما می خواد جدا شه 😑 حالا بماند شوهرش یه سری خوبیای داره یه سری واقعا بد الان ولی قسم می خوره شوهرش من تعهد میدم خوب شم خونه به اسمت کنم غلط کردم خلاصه خاله ام قبول نمی کنه
از خواهرم بگم خواهرم ۱۳ سال ازدواج کرد بچه دار نشدن مثل اینکه مشکل شوهرش در کل بچه نخواستن 🤷🏻♀️
همیشه آبجیم می گه شوهرم بددر حالی که کل کارتای بانکی شوهرش دست ابجی م خونه ماشین به اسم خواهرمه خانواده اش واقعا خوبن ولی شوهر ابجیم یه ایردایی داره در عوض خیلی ارزش قائل به ابجیم دوستش داره
خواهرمم بهش رو نمیده درست حسابی غذا نمیده همشم خونه ما من طرف می شناسم شوهرش کاری نیست یا حتی معتاد واسه خودش زندگی خودش تلاش کرد کار کرد
ولی خواهر خاله ام شوهراشون ول کردن اومدن خونه مامانم واسه نگه داری بچه من که سه ماه دنیا اومد منم شدم نوکرشون 😒 بچه رو ببرم خونه خیلیی بهتر تازه به خونه داری منم قیافه می گیرن به غذاهام واقعا دوست دارم یه جوری بچه امو بیارم خونه ام مامانم اجازه نمیده
مامانمم مغازه دار از صبح تا شب مغازه اس