یک ماه به شوهرم میگم من زیاد حالم خوب نیس
اهمیت نمیدخ
امروز داشت قوری از دستم میفتاد میگخ نشکنی
منم بهش گفتم خوردنو خوب بلدی
بهش برخورد
یه دفعه بهونه پیدا کرد
که تو ادم نیستی هیچی بلد نیستی
منم خانوادشو کوبوندم
چون خیلی عوضین
اخرم گفت تو همش در حال استراحتی مادری بلد نیسنی ادب نداری
منم کلی بهش پریدم و گفتم تو پدری حالیته
تا حالا با بچت بازی نکردی
فعلا لال شده طلبکارم هست