البته صمیمی نبودیم باهم
۲۲سالش بود
مادرش فوت شده بود
پدرش ازدواج کرده بود
با نامادریش و پدرش نمیساخت
خودش طلاق گرفته بود و شاغل بود
پدرش شهر دیگه زندگی میکنه
این دختر خودش تنها شهر ما زندگی میکرد
امروز از طریق یه دوست مشترک فهمیدم که دختر بیچاره مرده
با چند از دوستای صمیمیش میرن شمال
تو راه برگشت...
تصادف میکنن با تریلی
هر سه تا دختر درجا میمیرن
ولی راننده ماشین شخصی هنوز تو کماست
این دوست مشترکمون میگه پدرش زنگ میزنه به من و سراغ دخترشو میگیره
هنوز جرئت نکردم بهش بگم دخترت مرده...
منی که غریبه بودم دلم سوخته و ناراحتم
وای به حال پدرش
خدا صبرش بده...