سلام شما عزیزان تا به حال شده از یکی از والدینتون نگهداری کنید و خیلی خسته بشید؟
چه جوری اگر حتی قدردانتون نبودن ادامه دادید؟
فکر کنید منم خواهرتونم از زندگی خیلی خسته ام همه تفریح و گردش هستن من فقط در حال نگهداری و انجام کارهای خونم اما گلایه میکنم از خستگی حرفهای نیش دار میشنوم
تو ثواب میکنی
من نمیکنم
پدر و مادرتون چندسالشون؟ مشکل جسمی دارن؟
یکی از دوستانم از سمت خانواده مخصوصا مادرش خیلی اذیت شده بود.
دوتا پسر بزرگ هم داره وقت ازدواج شونه.
ولی وقتی مادرش مریض شد عین پروانه دور سرش میچرخید.
میگفت اینم عنایتی هست که بهمون داده که به والدین مون برسیم.
خداروشکر که خدا این توفیق رو بهمون داده.
پرستار نیمه وقت هم بگیرین صبح تا عصر پرستار مراقبت داشته باشه عصر هم خودتون هستین
بله از پدرم نگه داری کردم
زانوم اون تایم برای کار سنگین آسیب دید
تنها بودم بدون کمک
اما هیچ وقت پشیمون نشدم چون از ته دلم انجام دادم
بازم باشه بازم میکنم حتی اگه کسی مهم نباشه براش
اولا خدا نکنه بمیری
دومن خب نمیدونم درک نکردم هیچ وقت این مسائل رو
ببین مامانم مریضه
منو فوش و توهین میداد
منم دو سه ماهی فعلا خونشون نمیرم ولی تصمیم گرفتم این دفعه که بخام برم کل اثاثم ببرم شاید اخلاقش عوض شده
فعلاداداشم نگهش میداره
ببین شماها صبرتون زیاده
😔😔😔من صبر ندارم
و خدا کمکت کنه
با ۱۷سال سن از مادربزرگ خدابیامرزم که پوشکی بود نگهداری کردم دوتا دختر داره عمه هام رو میگم ولی ازش نگهداری نکردن
الان که یاد اون موقع ها میفتم دلتنگش میشم میگم کاش بود بازهم نگهداری میکردم الان وژدانم راحته و حس خوبی دارم به اون موقع ها وقتی یاد اون روزها و سختی ها میفتم
گلم خیلی سخته ولی بدون که خدا هر لحظه با لبخند داره بهت نگاه میکنه
