ویس و رامین همبازی بچگی هم بودن اما یکم که بزرگ میشن برمیگردن پیش خانواده هاشون و تقریبا همدیگه رو فراموش میکنن. ویس برمیگرده خونه و چندسال بعد شهرو تصمیم میگیره که ویس با برادرش ویرو ازدواج کنه. تو فرهنگ اون زمان،ازدواج با محارم تو خانواده های سلطنتی رواج داشته ...چون عقیده داشتن میخوان خون سلطنتی اصل و دست نخورده باقی بمونه. بنابراین شهرو تصمیم گرفت دختر و پسرشو به عقد هم دربیاره. خواهر و برادر هم هردو به این وصلت راضی بودن. موبد وقتی این خبرو میشنوه یه پیغام میفرسته به شهرو که آی قول دادی دخترتو بدی به من