2777
2789

همکارمه بچه اش یه مریضی سخت داره به خاطرش نصف هفته کار میکنه و حقوق کامل میگیره. منم رعایت میکنم. ولی تحمل دروغ گفتنش رو ندارم. اولا باور میکردم میگفت بچه حالش بده نمیام و مرخصی رد کن. کم کم فهمیدم اکثرا دو طرف تعطیلی یا مثلا سه شنبه یا شنبه رو مرخصی میگیره میره شمال و گردش.

و بچه رو بهانه میکنه. 

باور نمیکردم به منم دروغ بگه اکثرا نگران میشدم زنگ میزدم بعد یهو تو حرفاش میفهمیدم شماله.

چن وقت پیش یه فامیلش فوت شد و منم تشییع رفتم تا یه مدت تو خودش بود و ظاهر. عزادار داشت. همه تعجب میکردن میگفتن انقد نزدیک نبوده این همه غصه میخوره. منم میگفتم شاید حال روحیش خوب نیست و هی دلداری میدادم.

خلاصه عصر رفتم استخر دیدم جلوتر از من اونجاست

هفته بعد نیومد گفت بچه ام مریضه همه گفتن دروغ میگه من خر باور نکردم گفتم این عزاداره گردش نمیره برگشت از دهنش در رفت که شمال بوده

الان فقط سعی میکنم واکنش نشون ندم اصلا زنگ نمیزنم حال بچه رو بپرسم و کارهاش رو هم انجام نمیدم حتی اگه بسپره میگم باشه ولی میزارم کارش بمونه. دوست ندارم فکر کنه آدم ساده گیر آورده‌ حتی ظاهر عزادار میگیره محل نمیدم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه بار یک عالم نصیحتش کردم گفتم کل پیک کاری تو یک ماهه این یک ماه کار رو درست انجام بدی یازده ماه بهت هبچ چی نمیگن یازده ماه دیگه دیر و زود کار مهم نیست این یک ماه حساسه باز وسط کار برای خودش رفته گردش

بچه ش مریضیش چیه شاید برای روحیه ش اینجوری می‌کنه بچه مریض سخته

مراضیش سخته و لاعلاج ولی هرکسی گرفتاری خودش رو داره چرا الکی میگه مریضه مرخصی میرم که بقیه هم ناراحت بشن جرا قیافه عزادار میگیره وقتی انقد براش مهم نیست که تو همون هفته تفریحش سرجاشه. 

رسمی هم باشه توی ماه ۲روز میتونه مرخصی بگیره دیگه

اینکه کلا از شنبه تا سه شنبه کار میکنه یعنی همین جوری هفته ای دو روز نمیاد یه روز هم که جمعه است. کل ماه زیر ۱۶ روز کاری داره دو روز و نیم هم مرخص سالی ۹ روز هم استعلاجی جور میکنه اصلا با کارش کاری ندارم ولی اینکه الکی میگه مریضه بقیه ناراحت بشن واقعا بده 

قضاوت نکن

دوره دانشجویی دوستی داشتم که اول شب میزد بیرون و دم صبح برمیگشت خوابگاه،فکر کردیم فاسد شده،بعد متوجه شدیم بخاطر بی پولی خانوادش،شبها می‌ره از یه پیرزن سالمند پرستاری میکنه،هنوزم یادش میفتم از خودم بدم میاد

قضاوت نکندوره دانشجویی دوستی داشتم که اول شب میزد بیرون و دم صبح برمیگشت خوابگاه،فکر کردیم فاسد شده، ...

قضاوت نمیکنم از اینکه من رو احمق فرض کرده میره تفریح الکی میگه بچه ام مریضه و احساساتم رو درگیر میکنه بدم اومده.از اینکه کارش رو سعی میکنه گردنم بندازه بدم اومده. دروغکی ماموریت میره که پول بگیره . بعد زنگ میزنه به جای من فلان کار رو بکنید بدم اومده‌ 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز