همکارمه بچه اش یه مریضی سخت داره به خاطرش نصف هفته کار میکنه و حقوق کامل میگیره. منم رعایت میکنم. ولی تحمل دروغ گفتنش رو ندارم. اولا باور میکردم میگفت بچه حالش بده نمیام و مرخصی رد کن. کم کم فهمیدم اکثرا دو طرف تعطیلی یا مثلا سه شنبه یا شنبه رو مرخصی میگیره میره شمال و گردش.
و بچه رو بهانه میکنه.
باور نمیکردم به منم دروغ بگه اکثرا نگران میشدم زنگ میزدم بعد یهو تو حرفاش میفهمیدم شماله.
چن وقت پیش یه فامیلش فوت شد و منم تشییع رفتم تا یه مدت تو خودش بود و ظاهر. عزادار داشت. همه تعجب میکردن میگفتن انقد نزدیک نبوده این همه غصه میخوره. منم میگفتم شاید حال روحیش خوب نیست و هی دلداری میدادم.
خلاصه عصر رفتم استخر دیدم جلوتر از من اونجاست
هفته بعد نیومد گفت بچه ام مریضه همه گفتن دروغ میگه من خر باور نکردم گفتم این عزاداره گردش نمیره برگشت از دهنش در رفت که شمال بوده
الان فقط سعی میکنم واکنش نشون ندم اصلا زنگ نمیزنم حال بچه رو بپرسم و کارهاش رو هم انجام نمیدم حتی اگه بسپره میگم باشه ولی میزارم کارش بمونه. دوست ندارم فکر کنه آدم ساده گیر آورده حتی ظاهر عزادار میگیره محل نمیدم