دوستان من یه خواهر بزرگتر از خودم دارم حدود ده سال بزرگتر ۱۰ سال هم هست ازدواج کرده ، مامانم خیلی بیشتر از من دوسش داره جوری که خیلی تابلوعه، مثلا امروز یکی از دوستام گفت خیلی معلومه ، یا یه بار یکی از دوستام اومد خونمون مامانم بهش گفته بود، که سر زایمان من خیلی اذیت شده ، بعدش دوستم بهم گفت شاید واسه همین آبجیتو بیش تر دوس داره ، همیشه هم میگه من سر زایمان این خیلی مریض شدم از بچگی میگه بخاطر این ناراحتی اعصاب گرفتم ، ولی میگه واسه حاملگی آبجیم کلی خوشگل شده بودم ، یه بار بهش گفتم این کارت زایمان نوشته گروه خونی من به تو رفته گفتش که مطمئنی واسه توعه شاید ماله آبجیته، یا یه بار یکی از فامیلامون گفت من خیلی مهربونم مامانم برگشت گفت آبجیش هم همین طور، یا من موش پشت پنجره بود گفت از بس ذاتت خرابه موش اومده چرا واسه ما نمیاد، ولی اینم بگم از نظر مالی بیش تر واسه من خرج کرده ، یه بار بابام گفت پوست من سفید تر از آبجیمه مامانم گفت اون بچه بود از این سفید تر بود، یا ۱۰ سال پیش شوهر آبجیم زد تو گوشم من رفتم خونه مامان بزرگم خالم به مامانم گفت برو نازشو بکش برش گردون خونه ، مامانم گفت من کاري ندارم هرکس خودش میخواد بیاد