پدر من سیگاریه...ولی رفتاراش نشون میده توی خلوت یه چیزایی میزنه...شبا تو خواب همش حرف میزنه.توی خلوت خودش بلند بلند حرف میزنه...تمام فکر و ذهنش شکم و زیرشکمشه...رفتاراش قابل تحمل نیست...هیچ ارزشی برامون قائل نیست...مدام داره بهمون فحش میده..حتی اسممون رو هم با فحش صدا میزنه..پاهامون رو توی زندگی کج که نذاشتیم هیچ..کلی هم افتخار براش بودیم...همیشه کوچیکمون کرد.پول بهمون نمیداد..همش میگه ندارم...از بچه ی خودش میخواد پول بچاپه..ماشین زیر پاش رو ما خریدیم،ولی اگر تا جایی میرسوندمون ازمون پول میگرفت.هم کرایه هم پول بنزین...
پول خرجی دستشه همش میگه تموم شد.نداریم....ارثیه ی مامانم رو بالا کشید.طلاهای مامانم که از خونه ی باباش اورده بود رو با کتک ازش گرفت...مامانمو مجبور میکرد فرش ابریشم ببافه..از بند بند انگشتاش خون میومد،میبافت و تموم که میشد میبرد میفروخت و یه کتکم بهش میزد و پولشم بالا میکشید و میرفت خوشگذرونی و ما همش نداشتیم