اولین جلسه آشنایی بود
اول گفت بریم کافه گفتیم اکی بعد توی راه دو سه بار گفت بریم پارک گفتیم فرق نداره هر جا خودتون مایلید
رفتیم کافه اخر
گفت چی میخوری گفتم آب معدنی گفت نههه آب چیه ی چیز بهتر
گفتم چایی(چون جوابم منفی بود از اول و نمیخواستم هزینه زیادی باشه و دنبال این بودم با بهانه ردش کنم میخواستم آب سفارش بدم ک نگه نخورده بوده)
اون یه چیز بهتر سفارش داد برای خودش
موقع حساب کردن کارتش موجودی نداشت
یه تقلا نزد که اره از اون یکی کارت بردارم یا از مادرم بگیرم یا بگم یکی برام بزنه یا اول حساب چک کنه بعد تقلا بزنه برای قرار ملاقات
اخرش من حساب کردم
تو چهرش ی ذره حس شرم نبود و خجالت اتفاقا میخندید
حتی ی تعارف نزد ک تو حساب نکن یا تشکر هم نکرد😐😐😐