من بچه طلاق هستم الان دوساله که مادرم رو ندیدم تازه گیا نا مادریم هی داره به من تیکه میندازه منو ناراحت میکنه همین دیشب بابام داشت میگفت که پدر بزرگ خدابیامرزم دوست داشت من دکتر بشم و اونم سریع با نیش گفت وای اخه انو دکتر ولش کن بزار منم جوابش رو دادم گفتم به نه این پیر خنگت دکتر میشه نمیدونم طبیعه که احساس میکنم داداش ناطنیم بهش توجه بیشتری میشه تا من؟ البته باید بابگم که ادامه داره....
منم ک به زندگی خودم نگا میکنم میبینم زندگی غمگینی دارم
عضویتت مبارک
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
