من نه ساله دارم
خواهرم به اصرار زیاد خرید برای خودش
منتهی این گربه پرشین ، از همون اول جون من خیلی خیلی مهربون تر بودم باهاش ( من مخالف بودم منتهی خیلی به حیوانات و گل و گیاه چون آزار نمیرسانند به آدما علاقه دارم و دلم میسوزه براشون ) اومد سمت من و جذب من شد نه خواهرم
خواهرم همه خرج هاش رو میده منتهی اصلا سمت خواهرم نمیره و هر وقت روی مبل لم داده و خواهرم میاد اون سمت میشینه ( حتی کنارش هم نه فقط روی یه کاناپه مشترک میشینه ! ) گربه پا میشه میره🤣
اولایش برای من و آبجیم عادی بود
یعنی یه حیوون خونگی ساده ولی حالا که سالها میگذره ، متاسفانه خیلی خیلی وابسته اش شدیم و همیشه نگرانشیم که مریض نشه و دست و پاش نشکنه
منظورم اینکه شوق و علاقه ، جاش رو میده به محبت و نگرانی مثل بچه ( گفتم مثل بچه نه خود بچه !)