2777
2789

تو تاپیک دیشبم همه چیو توضیح دادم ولی واسه اینکه شناسایی نشم حذفش کردم.. 

اینجا خیلی خلاصه وار میگم 

اینا خونشون ازمون دوره سالی یکی دوبار میان ولی اگ بیان چند روز زندگی و زهرمارمون میکنن کمه کم ده روز میشینن خونمون (دیگ وارد جزئیات نمیشم ک چقد زحمتون میدن و بهمون بی احترامی میکنن و بهمون دستور میدن) 

با اینکه ما هیچوقت نرفتیم خونشون فقط ی بار بابام پاش افتاد خونشون بیشتر از ی روز راهش ندادن ولی میان خونه ما ده روز میمونن 

هیشکی بیشتر از چن ساعت راه شون نمیده (میدونن چقد دختراشون مریضن همچنین خودشون) 

همیشه بی خبر میان خونمون.. بگذریم

دختراش 14 سال ایناشونه دوقلوئن 

یک هفته خونمون بودن با اینکه اذیت شدیم خونمون کوچیکه من جا خواب نداشتم رو موکت میخوابیدم کمر درد گرفتم و شبا تا ساعت 5 بیدار بودن نمیزاشتن بخوابیم و... یک درصد از سختی هایی ک کشیدم و توضیح دادم طولانی نشه دیگه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... 

عموم دیروز گفت بیایین بریم پارک مارو سوار ماشین کرد برد 

دختر عموم سر اینکه دیر رسیدیم و تو نور نشستیم کلی دعوا کرد و.. تهش ب ما گفت چرا سوار ماشین مون شدین؟ 

قبل از این کلیییی حرف بارمون کرد من فقط سکوت کردم بخدا

دیگ خونم ب جوش اومد گفتم مام براتون دعوتنامه نفرستادیم بیایین خونمون! 

اقا این دخترعموم روانییییی شد وای تو چرا این حرفو میزنی بعد گفت اگ خونتون موندیم خودمون پول غذا دادیم (عموم ی چند بار رف بیرون نوشابه گرفت و سیب زمینی پیاز گرفت) 

من هیچی نگفتم رفتم دنبال خواهرم ک از عصبانیت گذاشت رفت بچه ست بنده خدا تو پارک ب اون بزرگی گمش کردم داشتم گریه میکردم یهو دختر عموم اومد گفت ما براتون غذا نمیخریدیم ک از گشنگی میمردین

من اینجا زدم زیر گریه و چیزی نگفتم اینم بگم من 18 سالمه ی چهار پنج سال ازش بزرگترم بخاطر وضع مالی بدمون اینجوری تحقیر شدم.. 

اگرم چیزی میگفتم ده تا میزاشت روش میرفت ب همه میگفت 

بعد باباش اومد تو جمع کتکش زد خیلییی بد زدش خیلیییی بد عموم معتاده ی مشت زد بهش دوتام لگد زد 

ب خدا من اصلا راضی نبودم اینجوری تو جمع تحقیرش کنه هرچند دلمو شکست و با ترس و لرز گفتم عمو نزنش... 

خلاصه برگشتیم خونه و این شروع کرد ب گریه زاری و مظلوم نمایی منم گفتم ک چیا بهم گفته ولی مامان بابام ک متاسفانه ادمای توسری خوری هستن و اینا فرش مون و سوزوندن دیوارمون و کلا با کرم زرد کردن هیچی بهشون نگفتن وقتی مظلوم نمایی دخترعموم و دیدن بلند شدن بغلش کردن بوسیدنش... عموم بهش گفت از دخترعموهات عذرخواهی کن گفتش من از همکلاسی هام معذرت خواهی نکردم از اینا بکنم؟؟(خودشو نعوذ بالله خدا میدونه) 

اقا این ردییییی از من عقده گرفت میخواست عصبانیتش از باباشو سر من خالی کنه میگفت باید زهرا(اسم مستعار) باید زهرا رو کتک بزنم!!! 

من رفتم بیرون یکم اروم شم نمیرفتم سکته رو میزدم دیشب ساعت 7 رفتم 9 برگشتم رفتم بیرون فقط گریه کردم ولی این دختره فرصت براش فراهم شد ک پشت سرمن دروغ ببافه گفته بود زهرا وقتی بابام منو میزد خوشحال بود الکی میگفت نزن نزن!!( من همچین ادم کثیفی نیستم) 

گفته بود زهرا دروغ گفته من نگفتم از گشنگی میمردین گفتم براشون غذا خریدیم.( خدا بزنه ب کمرش با دروغاش) 

کلیم حرف دهنم گذاشته بود ک زهرا بم گفته برو گمشوووووو ولی من اینو نگفتم بهش با اینکه اون صدبار بهم گفت 

من وقتی دیشب برگشتم خواهرم گفت اینارو پشت سرت گفته منم خیلی حرص خوردم 

هی بهم میگفتن تو ناراحت نشو تو سنت بیشتره بزرگی کن!!!!! 😐😐😐😐😐(بابا مگه منننن مجبورم شمارو تحمل کنمممم؟؟؟) 

کلیم خودمو کنترل کردم حرف بد نزنم

اینجا خیلیییی عصبیم کرد ابجیم گفت وقتی نبودی ی سنگ بزرگ برداشته بود دم در وایساده بود میگفت برگشت میزنم تو سرش بهش لگدم میزنم((دقیقا میخواست کارای بابای معتادشو سرمن دربیاره))) 

شاید بگین الکی گفته ولی بخدا خیلیی ادم خطرناکیه خودشم گفت.. گفت اگه بابام نبود جنازه تو میاوردم خونه

من فک کردم از رو میرن ولی نهههه انگار ن انگار.. دیشب خونه مون خوابیدن!!! 

منم بعد کلی گریه زاری و حرص خوردن کپیدم

اقا صب بیدار شدم این دختر وقتی منو دید خون ت چشاش جمع شدددد گفت فک کردم خواهرت اینجا خوابیده اگ میدونستم تویی تو خواب بهت لگد میزدم با مشت میکشتمتتتتتت

باور میکنید تو خونه خودم ارامش نداشتم از دست ی دختر روانی در امان نبودمممم 😭😭😭

باز من خفه شدم هیچی نگفتم

ولی بعدش بهش گفتم خوبه ادم پای حرفش وایسه پشت سر بقیه دروغ نگه 

اونم بهم تیکه انداخت بعد بهم گفت ولگرد!!!! 


چرا؟؟؟؟ منی ک بخدا اصلا بیرون نمیرم ماهی یه بار میرم بیرون اون شب چون از دست اونا عصبی بودم رفتم بیرون نبینمش شد ی انگ رو پیشونیم!!! 


منم دیگ اعصابم نکشید بهش گفتم تو کوچه بازار بزرگ شدی ننه بابات واسه تربیتت وقت نذاشتن 


من ازت بزرگترم و... یهو برگشت گفت ما تهرانی هستیم!!! شما بدبختین


دیگ نمیدونستم چی بگم ب این ادم احمق گفتم پایین شهر تهرانین دیگ واس کی کلاس میزاری چون چیزی ب ذهنم نرسید اینو گفتم بعد بهش گفتم بی فرهنگی من مث تو فحش نمیدم اون خیلی فحش داد من فقط بهش گفتم بی فرهنگ و بیشعور.. 


سر همین مادرش کلی عصبانی شد 😐😐😐😐


دیگ حرفای دختر روانی خودشو نمیشنید حتی باباشم میگفت دختر من با هیشکی کنار نمیاد عصبیه و... 


بعد منم گفتم ما مجبور نیستیم تحملش کنم ببرینش تیمارستان 


بخدا سه بار عین وحشیا بهم حمله کرد میخواست کتکم بزنه مطمئنم زنده ام نمیزاشت بابام ب زور جلوشو گرفت من تو عمرم با کسی دعوا نکردم ولی این صدبار باباش میگفت تو مدرسه تعهد داده و با همه درگیری داره

به دخترش ک هی میومد منو کتک بزنع گفتم تو لات و لوتی تو کوچه بزرگ شدی برو با هم سن و سالای خودت بحث کن

بهشون گفتم گم شین از خونه مون بزارین ارامش داشته باشیم

مامانش برگشته میگه تو به عموت بی احترامی کردی!!! 

منی ک هیچیییی ب عموم نگفتم با اینکه خونه مون بابام و تحقیر کرد فرش مون و با سیگار سوزوند و تریاک میکشید و... 

دختر مریض اون به من گفت حروم زاده و ب بابام گفت بی عرضه 

عمومم برگشت گفت تو باید سکوت میکردی دختر من مشکل داره اقا یعنی چیییی اخهههه؟؟؟!

میدونم شاید باور نکنین ولی این دختر ی قاتل واقعیههههه خیلی خطرناکه میخواست منو بکشه بخدا 😭😭😭

ربطی ب سن و سال نداره کلی قاتل سن پایین تو جهان هست حتی خود ایرااان این روانیه روانی

مامان بابام صدبار گفتم راهشون ندین ندیننننن نمیفهمن میترسم سال بعد پیداشون شه دخترشون کینه ای و روانیه بخدا میگیره منو میکشه چیکار کنم

من تو عمرم با کسی دعوا نکردم این بی فرهنگه بی ابرو ابروی مارم تو محل برد همه میپرسیدن چی شده؟؟این دختره کی بود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من دیشب برگشتم ب عموم سلام کردم جواب نداد 

امروز صب ک بیدار شدم دیگ سلام ندادم 

گفتم وقتی جواب نمیده چرا سلام بدم

دختر عقده ایش ک فقط دنبال مظلوم نماییه ولی نمیتونه ذات کثیف شو پنهون کنه گفت بابا الان پشیمون شدی منو زدی؟؟( چون من ب باباش سلام نکردم) 

دیگ خودتون ببینین چقد ادم خطرناکیه

حتی مادرشممم حرف گذاشته بود دهن من 

تو ۱۸ سالته گل بعد یه ۱۴ تو رو میخوره یکم عزت نفس داشته باش

شما ک چیزی ندیدی!!! 

پدرشو مادرش میگفتن سالم نیست 

کسی پشت من نبود هیکلیه بابام ب زور جلوشو گرفته بود کاش میدیدی ک میخواست سنگ ب اون بزرگی و بزنه تو سرم هنوز استرس دارم

شما ک چیزی ندیدی!!! پدرشو مادرش میگفتن سالم نیست کسی پشت من نبود هیکلیه بابام ب زور جلوشو گرفته بود ...

نمیگم مثل اون باش 

میگم گریه نکن خودت نباز 

بالاخره هر خونه دسشویی داره دیگه در هر خانواده و فامیلی هم یکی نا متعارف در میاد 

توجه نکن انگار نه انگار لینا اومدن

چه وحشششششیه

لطفا لطفا ادای دختر خوبه رو در نیار توام مثه خودش وحشی باش

بذار ازت بترسه

اون اگه سنگ برداشت توام سنگ بردار

بهت کاپ دختر خوبه رو نمیدن میزنه یجاییتو میشکنه 

توام ادای روانیا رو در بیار براش تا ازت بترسه

من از ریاضی متنفرم ولییییییی عاشق پول شمردنم😂
نمیگم مثل اون باش میگم گریه نکن خودت نباز بالاخره هر خونه دسشویی داره دیگه در هر خانواده و فامیلی هم ...

نمیشد اذیتم میکردن هی تیکه مینداخت حرف میزاشت تو دهنم هی میخواست منو بزنه حتی تو خواب

چه وحشششششیهلطفا لطفا ادای دختر خوبه رو در نیار توام مثه خودش وحشی باشبذار ازت بترسهاون اگه سنگ بردا ...

نه ادا خوبارو در نیاوردم بخدا سختم بود حرفای اونو بهش بزنم از ترس مامان بابامم چیزی نگفتم با این وجود بابام منو زد 

ته ته حرفای من بی شعور و بی فرهنگ بوده ک میخواست خفم کنه فک کن بدترشو میگفتم چی میشد.. عمومم معتاده ی کاری دست خودش میداد

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  5 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  4 ساعت پیش