من خودم همین امشب یه سمش و رد کردم
از اقوام همکارم بود
تو محل کارم کسی نمیدونه من تو رابطه جدیم و نمیخوام هم بدونن
با کلی اصرار و واسطه و خواهش گفتن ی جلسه حرف بزنن
منم چون نمیتونستم بگم تو رابطم چون برام ب شدت بد میشه تو محل کارم قبول کردم یه ده دیقه حرف بزنم ی ایراد بزارم بگم نه
رفتیم کافه
هی تو راه میگفت بریم پارک پارک پارک...
دیگه گفت کافه
سفارش داد و موقع حساب کردن موجودی نداشت
به دروغ گفت اشتباه صبح بیشتر از کارتم کشیدن من مول کافه و دادم 😭😭😭
خوشگلا یکلحظه بیاید تاپیک آخرم عکس گذاشتم نظر بدید
واییییی برگام😂😂
اگه میرفتی پارک کارتم نمیکشیدی ب ضرر خودت شد
بگو آخه برای وقتی موجودی نداری اصرار میکنی بری واسه خاستگاری میذاشتی وقتی پول داشتی برو . چقدر زشت واقعا.
تو تاپیکم تعریف کرده بودم
بهم گفته بودن من رفیق دختر دارم شما مشکل نداری؟😐
زمان ما سنتی بود بدترینش یکی بود که مادر خواهرش اومدن جوراب پاشون نبود با چادر مشکی و دست خالی اومدن واقعا زننده بود رفتار و طرز پوششون
هشت سال پیش اومدن خونمون
ربع کیلو شیرینی اورده بودن
از هر نوع شیرینی یکی شو برداشته بودن خورده بودن😆😆😆
خودم نداشتم
مامانم داشته که گفتش خواستگار اومده رفته بودن تو اتاق حرف بزنن خواستگاره شیرینی رولت رو یدفعه و تو یه حرکت خورده وقورت داده کاغذش مونده تو دستش😂😂🤧🤧
حالا حدس بزنید خواستگاره چی شده؟ و الان کجاست؟
شده بابام😂😂🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
خداروشکر خواستگار سمی نداشتم ان شاالله ازاین ب بعدم نداشته باشم
اما ی خواستگار ک خیلی ناراحت شدم بابتش،همکارم بود واسه پسرش خواستگاری کرده بود تا دقیقه آخر هم مشتاق بودن همین ک اجازه آشنایی بیشتر دادم دیگ خبری ازشون نشد😐یکماه هرروز ب من میگفت چیشد فکراتو کردی آخر گفتم انقدر گیرداده یکبار صحبت کنیم و حضوری رد کنم اجازه ک دادم دیگ همه چی عوض شد آخرم متوجه نشدم چیشد یهو
