۸ ماهه ازدواج کردم بدون عروسی و بدون حضور خانواده یک سری از مسائل خانوادگی خودمو بهش نگفتم یعنی نیاز ندونستم بهش بگم میترسم بفهمه خودش چیکار کنم
فهمید بگو لازم ندیدم بگم لزومی نداشته
چه مسائلی مثلا
بچه ها بیاید تاپیک آخرم یک لحظه عکس گذاشتم
ببین اول و اخر خودش متوجه میشه نمیشه پنهون کنی یا پنهون بمونه
وقتی تو نگی . به خانوادتم بسپری که نگن . پس نمیفهمه
من تا ۱۰ سالگی فکر میکردم عموم پدر خودمه تا اون سن کسی به من چیزی نگفته بود بعد از اینکه خونه اومدم حتی از پدر خودم مهر محبت ندیدم
واقعا هم شوهر رو نباید همه چیزو بهش بگی .یوقت یه جا ادم رو با همون میرنجونن . بعدش هم این اصلاااا مساله ای نیست که توی زندگی مشترک تاثیری داشته باشه . پس نگران نباش نمیفهمه .
بمن دیدم زنها شوهر داشتن . میرن شناسنامشونو با صد تا ترفند جدید میکنن . دوباره با اعتماد به نفس میرن شوهر پیدا میکنن و نمیترسن . اخه این مساله تو ه اصلا مهم نیست واسه زندگی متاهلیت . نگران نباش .
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
