من خیلی دیدم اما سه بار خیلی خیلی برام بزرگ بود آخری پدرم بعد عمل ریه اش آب آورده بود فقط به من گفتن گفتم خواهشا به مادرم و پدرم نگید تا وقت جا گذاری لوله یکاری میکنم دو شب تو بیمارستان تا صبحگریه کردم به هیییچ کسم نگفتم فقط بخدا التماس کردم بدن پدرم خ ضعیف شده بود تخت بغل لوله کار گذاشتن من میدیدم و اشک میریختم و پرده رو کشیدم پدرم نبینه اما فهمید میگفت خیلی سخته ؟ گفتم نه، دو روز بعد گفتن به دارو ناباورانه جواب داده و مایع کم شده خدایااا شکرت همین