تو دفتر معرفمون قرار داشتیم
شرایط کارش باب میلم نبود معرف بهم جور دیگه گفته بود ولی شرایطشو از زبون خودش جور دیگه ای شنیدم و خیلی تو ذوقم خورد
قصد بی احترامی نداشتم ولی چون نتیجه برام مهم نبود شروع به ایراد گرفتن کردم یکم حالت کل کل ایجاد شد سعی داشتم پا رو دمش بذارم که اگر آدم حساسیه خودش زودتر منصرف بشه
ولی بعد از صحبتامون وقتی معرف تو اتاق باهاش حرف میزد با اینکه کلا پسر آرومی بود ولی صدای خندش میومد😶
دو سری حرف زدیم و معرف گفت اون که نظرش مثبته فکراتو بکن نظرتو بگو گفتم من چیز خاصی ازش دستگیرم نشد خودشم میگه از هر کی دوست داری بپرس من اخلاق بد ندارم خوش اخلاقم😶گفتم بنظر خودشیفته میاد وگرنه الان به من بگی یه طومار اخلاق بد از خودم سراغ دارم معرف گفت برو با مشاور صحبت کن و فکراتو بکن