2777
2789
عنوان

خانوما خیلی نگرانم

700 بازدید | 58 پست

من هفته هفده بارداری ام.امروز بعد از رابطه یه مقدار خیلی کم لکه روی دستمال دیدم.خیلی نگران شدم.مشکلی پیش اومده ؟

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد ....... من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

برو دکتر چکت کنه

استرس نداشته باش خیلیا ویار بارداری ندارن 

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

واقعا متوجه نمیشم با وجود این همه خطر چطور حاضر به برقراری رابطه تو بارداری میشین...جز انسان هیچ موجودی در زمان بارداری جنس ماده این عمل را انجام نمیده😔

بدخواه کسان هیچ به مقصد نرسد...یک بد نکند تا به خودش صد نرسد...من نیک تو خواهم و تو خواهی بد من...تو نیک نبینی و به من بد نرسد
الان زنده است؟

معلومه که زنده ست عزیزم تا قبل از اینکه تکون بخوره خیلی حسش نمیکنی و میترسی که نباشه منم تجربه کردم...رابطه ی طولانی و عمیق😂 نباید داشته باشی در حد اعتدال هم باشه. استراحت کن و فردا برو دکتر استرس نداشته باش لکه بینیت جزئیه

دوستان چرا بنده خدا رو میترسونین چه اشکالی داره رابطه داشتن توی بارداری؟اگه بارداری پرخطری نباشه هیچ اشکالی نداره از لحاظ پزشکی

بابت لک هم باید بری دکتر فوری اگه بهش دسترسی داری ازش سوال کن

کسی که به پشتکار خود اعتماد دارد ارزشی برای شانس قائل نیست☝✋
لکه ای که میگم خیلی خیلی کم بود

اگه قبلش ویار داشتی، بعد یهو توی تمام روز قطع شده، خطرناکه

🇮🇷❤️ یکی از اصول اسلام عدالته، اگه مثلا ۴ همسری رو قبول نداشته باشی از دین خارج نشدی (ادامه آيه مد نظر گفته شده، نمی‌تونید عدالت برقرار کنید و به یه همسر اکتفا کنید وگرنه جز کافران هستید)👈 روشنفکرنماها معتقدن امر به معروف یعنی فضولی! ولی خودشون صبح تا شب در حال تلاشن که دیگران رو به کاری که از نظر اونها درسته هدایت کنن و در پی آزاد کردن نادانها هستن (انسانیت و خودخواهی یه جا جمع نمیشن!)👈 خدایا هزاااااااران بار شکرت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792