شوهرم خیلی ناراحت شد و گفت برگردیم و ما هم برگشتیم
درحالیکه یه خرید اصلی و خیلی مهم داشتیم
بعدش متوجه شدیم که حال پدرش خوب بود و خون بهش رسیده و قصد فقط خراب کردن روز ما بود
حالا فک کنید تو اون وضعیت به شوهرم گفته بود چرا روز آخر رفتین نهار خونه ی مادر زنت و نهارو با ما نبودین!؟
درحالیکه ما تو کل ۴ روز نهارو اونجا بودیم و اصلا خانوادمو از یک فروردین ندیده بودم تا ۵ فروردین