خیلی سرکار اذبت میشم.خیلی حقمو میخورن چون زنم
انقد هم اوضاع افتصادی داغونه هر جا میرم مصاحبه حقوق کمتر از اینجا میخوان بدن و ساعت کاری بیشتر و...
اینجا هم پوستم کنده شده .شش صب از خونه میزنم بیرون تا برگردم هفت شبه
ولی نمیتونم هم سرکار نرم چون یه دنیا قرض و قسط داریم و تمام حقوق شوهرم میره واسه اونا
خیلی خسته شدم
چی میشد ما هم پولدار بودیم و صبحا میخوابیدم تا هر وقت دوست داشتم .باشگاه میرفتم .استخر میرفتم راحت
یه کم ب سرو وضعم میرسیدم
این همه هم میدوییم اخرش مستاجریم ته تهران
خیلی دلم گرفته دیگه