17سال تو اوج بدبختی تو چیزایی ک من کشیدم هیچوقت گریه نکردم
شاید اشک تو خلوت تو چشام جم شده باشه ولی هیچوقت نزاشتم پایین بیاد چ برسه بخوام گریه کنم اونم با صدا
قبل از سه سالگی که یادم نمیاد ولی از سه سالگیو ک یادم میاد ی بدبختی هایی کشیدم ک عمرا اگه کسی حتی دیده باشه از نزدیک چ برسه تجربش کرده باشه
به خدا قسم الان بعد 17 سال یجوری زدم زیر گریه برگای خودم ریخت
فکر میکنید سر چی؟ چون گوشیم شارژش به 5 درصد رسید و شارژر اون ور بود
باورم نمیشه
یهو بلنددددددد زدم زیر گریه و با هق هق اشکام تند تند از هم سبقت میگرفتن
حقیقتشو بخوای خوشحال شدم که بلاخره میتونم خودمو خالی کنم
اما مامانم کنارم بود سریع گفتم قلبم داشت تیر میکشید الان خوب شد
با وجود اینکه از ته دل دلم میخواست تا صب همونجوری خودمو خالی کنم
دوباره میره تا 17 سال بعد...
حالم خوب نیست اصلا
الان درک میکنم اون متنیو ک میگفت ی وقتایی انقد صبر کردی انقد دووم اوردی ک بخاطر ترک لیوان بلند میزنی زیر گریه
اصلا یه طور عجیبی بود
امکان نداشت این موضوع که من بخوام گریه کنم چ برسه بلند چ برسه اینجوری چ برسه ب این دلیللللل
کاش کسی کنارم نبود میتونستم گریه کنم تا وقتی خالی میشم...