از۱۵سالگی نوشته بودم تا سال اول دانشگاهم،میخواستم بندازمش دور اما با خوندن چند صفحش گریم گرفت و دلم نیومد
۴سال خاطراتمه و با سن کمم چقدر خوب نوشته بودم ریز ب ریز اتفاقاتی ک واسم افتاده بود و مهم بود رو نوشته بودم با تاریخ و ساعتش انگار اونروزا زندگی واسم رنگ دیگ ای داشت
روزی ک اولین گوشیمو گرفتم
روزی ک برای اولینبار از یکی خوشم اومد
روز اول دانشگاهم
آخرین صفحه روزی بود ک اولینبارباهم رفته بودیم بیرون و باذوق اونروزو نوشته بودم،تمام ذوق و انرژیمو حیف کرد ای کاش هیچوقت نمیدیدمش،چیشد یهو منی ک انقدر ذوق همه چیزرو داشتم دیگ هیچ اولینباری اونقدرا ذوق زدم نکرد ک بنویسمش،چقدر جای روز اولی ک رفتم سر کار تو این دفتر خالیه
تو انتخاب آدمای اطرافتون خیلی دقت کنید❤