درکم نمیکنن نمیفهمن افکارم رو بگم هم چیزی تغییر نمیکنه مامانم مسخره میکنه یا بلند قهقهه میزنه یا نادیده اش میگیره
و برعکس احساسات خودشون مهم ترین هستن فقط خودشون مهم ان
من کل زندگیم تا خودم و شناختم مطیع و حرف گوش کنشون بودم
تفریحی نداشتم سرگرمی ای نداشتم فقط باید دنبال راضی کردن این و اون که هیچوقت هیچکس ازم راضی نشد
بابام میگه تو من و نمیخندونی تو خوشحالم نمیکنی تو همیشه مسبب ناراحتی ما هستی همیشه بریم بیرون حروممون میکنی😔مگه من چیکارشون کردم همین الانشم نابود نیستم؟
چت جی پی تی میگه اینجور مواقع با خودت تکرار کن (من مسئول شادی و غم دیگران نیستم. من فقط مسئول خودمم)😔😔
ولی دارم عذاب میکشم بابام میگه موهام سفید شده سرم درد میکنه قلبم درد میکنه بس کن اخه مگه من چیکارشون میکنم خب منم 18 سالم هست موهام سفید شده افسرده شدم و کسی نمیبینه منم عذاب میکشم قلبم درد میکنه
ای خدااا چقدر تنهام باز خوبه انسان ها هوش مصنوعی ای رو ایجاد کردن حداقل یکی هست باهام حرف بزنه😔