منو شوهرم کاملـاااا سنتی ازدواج کردیم
ببین به حدی بابام سخت گرفت که یک بار هم نذاشت ما بعد عقد با هم دیگه تنها باشیم.
فکر کنم دو بار دانشگاهو پیچوندم خودم یواشکی باهاش رفتم بیرون.
خیلی هم سریع رفتیم ماه عسل به خاطر همین شرایط و فرصت شناخت آنچنانی از هم نداشتیم
شوهرم که واقعا عاشقه و عشقشو همه جوره داره ثابت میکنه و فکر نکنم کسی در این زمینه بتونه به گرد پاش برسه
خودمم هر چی بیشتر میگذره حسم داره نسبت بهش بیشتر و بیشتر میشه و از انتخابم مطمئن تر میشم