واااای چقدر مثل من هستي
من خواستگار زياد دارم همه شرايط شون اوکیه ولی به دل من نبودن
يکی بود خيلي خیلی به دل همديگه بوديم حتي سه بار هم ازم خواستگار ی کرد ولی خانواده ام به دلايلي اجازه ندادند ومن بخاطرش خيلي غمگين م واقعا دوستش داشتم و از شخصیت ش خوشم اومد ه بود
هفته پیش مثل همين امشب یه خواستگار داشتم
همه ی شرایط ش اوکی همشهری بوديم هم فرهنگ ،تحصیلات و شغلش مثل خودم عالی خانواده دار ، حتی پدرم خانواده اش رو کاملا میشناخت
ولی به محض اینکه از در اومدن داخل جوابم توی دلم منفی بود طرف اصلا به دلم نبود
(هر چند خودم هم دلم جای دیگه گیر کرد ولی خانواده ام اجازه ندادند و همه چیز بین مون تمام شده )
حتی وقتی گفتند برین صحبت کنيد اولش یکم مقاومت کردم ولی چون مادر آقای خواستگار خيلي محترم وناز بود و از مامانش خيلي خوشم اومد فقط به احترام مادرش و گفتيم بفرمائید و راهنمایی شون کردم رفتیم اتاق صحبت کردیم
ولی تمام مدت میدونستم جوابم منفي هست و فقط از روی ادب فقط همون یک ديدار رو صحبت کردم
و چند روز بعدش که زنگ زدند خونه مون و که نظر منو سوال کنند ديگه مادرم بهشون گفت قسمت نيست و آرزوي خوشبختی و سلامتی براشون کرد
هر روز و حتی همين حالا دارم بهش فکر میکنم واقعا اون تنها کسی بود که تا حالا به دلم بوده و همچنان هست
ممکنه یه ماه دیگه اتفاقي ببینمش چون از بیمارام بوده و میدونم حدود یه ماه دیگه معاینات داره نمیدونم دیدمش چیکار کنم ولی فکر کنم گریه ام بگيره