منو یکی از دخترخاله های مامانم همسنیم خیلی صمیمی ایم .. یکی از پسرای فامیل خیلیی سوژس (خب البته جدیی کار ماهم بد بودد) خلاصه داشتیم پشت سرش صحبت میکردیم یکی از بچه های فامیل ۳ سالشه کنارمون نشسته بود ... شب شد همه بودن یهو بچهه شروع کرد تک تک کلاماتمونو گفت خیلیییی بود بودد خیلیییی