ما ۲ سال پیش عروسی کردیم.
جشن عروسی گرفتیم ولی حنابندون نگرفتیم.بدون کمک مالی هیچکس....
فرداشب حنابندونه پسردایی شوهرمه میخواد توی خونه عمش بگیره ( یعنی مادر شوهرم) چون خونشون حیاطشون خیلی بزرگه...فک کن پسر خودشون حنابندون مگرفت بعد یکی دیگه میگیرن. بخدا حسود نیستم چون اصلا نمیشناسمشون حتی ندیدمشون تا حالا
چرا ما حنابندون نگرفتیم
چرا اون تایم نزدیک عروسیم همه خواهرشوهرام باهام لج میکشیدن الکی و قهر بودن ولی الان مهربونم شدن
بهترین روزای عمرمو زهرمار کردن
شب عروسیم همه بی احترامی کردن هیچکس نیومد جا بندازه برامون حتی ( چون ما بخاطر محل کار شوهرم یک شهر دیگه زندگی میکنیم اون شب عروسی خونه مادر شوهرم موندیم) ( شاید بخاطر همینه باهام بد شدن که نموندم شهر خودمون که کلفتی کنم برای مادرش )
فقط یکی از جاریام اومد هیچوقت اون شب رو فراموش نمیکنم...