2777
2789

میخواستم امروز برم اونجا مامانم هم بیمارستان بوده گفتم یه سری بزنم دیروز مامانم زنگ زد همین که گوشی برداشتم ایتقدر جیغ زد داد زد کار هر روزش هست هر روز بهونه یه چیز میگیره دائم با بابام دعوا میکنه حالا یخچال شون سوخته زنگ من زده داد و بیداد بخدا اینقدر خسته ام از دست کارهاش آبرو برامون نذاشته منم هم شماره بابام هم مامانم مسدود کردم چون دیگه کشش ندارم دوتا تاپیک قبلم بخونید میفهمید 

اگه داداشم طلاق بگیره دیگه آروم میگیره میشینه سر جاش فقط همین میخواد یا ما طلاق بگیریم یا داداشم 

من سالی سه چهار بار میرم کلا 

اونم یه بار عید، یه بار تابستون 

عروسی یا مراسمی چیزی باشه

یه مرد که پولدار میشه، احساس می کنه به زنان بیشتری نیاز داره؛ اما... یه زن که پولدار میشه، احساس می کنه به هیچ مردی نیاز نداره‌...!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هی خواهر من که از وقتی ازدواج کردم آرزو به دل بودم یه بار دعوتم کنن جالب اینجاست الان مامانم مسنه ما میریم کاراشو می کنیم بقیه بچه ها باهامون قهرن و جدیدا شنیدم که میگن بخاطر حقوق مادر میرن ولی خدا شاهده هزار تومان از حقوقش به ماها نمی‌رسه آره شاید خرید ماهیانه که داره یه چیپس برا پسر من یا دختر خواهرم بخره اونم شاید در سال دو بار اینکار رو بکنه، من که دلم میسوزه میرم کمکش، اونا رو هم واگذار کردم، خدا خودش داره میبینه بارها دلمون شکسته از مادرم اما بازم رفتیم گفتیم گناه داره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز