دوستم ۲ ساله ازدواج کرده قبل ازدواج ۷ ماه با پسره رابطه داشت دوست دختر دوست پسر رسمی بودن یعنی رسماً نامزد نبودن ولی خانواده ها میدونستن
خلاصه دوستم میگفت شناخت کامل از خودش و خانواده اش دارم باهاش ازدواج کرد (دوستم خودش پرستار بود )
منم چندبار با شوهرش قبل ازدواج برخورد داشتم آدم بود بشدت با اطلاعات عمومی بالا حرف ها و رفتار فوقالعاده
سطح بالا روشنفکر ..حتی بارها قبل ازدواج مشاوره ها قبل ازدواج برای شناختن هم میرفتن..
خلاصه ازدواج کردن دوستم در این ۲ سال اندازه ۴۰ سال پیر شده دیگه گفته جدا میشم تحمل نمیکنم
دوستم میگه شوهرم یک نابغه روانی مریض هستش
میتونه جوری مدت ها طولانی نقش بازی کنه که حتی نزدیک ترین آدماش اونو نشناسن جوری نقش بازی کنه و به بازی روانی بگیره که حتی میشناسیش باور نکنی
قبلاً چجوری بوده
دوستم تعریف میکرد از لحاظ روحی و روانی داغونم کرده
مریضم کرده انواع وسواس فکری و رفتاری گرفتم
منو کنترل کامل میکرد حتی افکارم بدون اینکه متوجه بشم
هرجور هرچیزی باب میلش باشه انجام میدادم ولی بهم توهم اختیار عمل داده بود در حالی که فکر میکردم آزاد هستم و مستقل در اصل برده اش بودم
دوستم میگفت ؛ یک روانشناس حرفهای آشنا منو نجات داد منو از با بازی هاش آشنا کرد و بهم فهماند که چه بلایی سرم آورده ..
اینو گفتم بدونید دوستان حتی گاهی وقت گذاشتن و رابطه و تحقیق قوی قبل ازدواج ضامن این نیست آدما روانی را بشناسید گاهی آدما روانی و مریض و عقده ای نابغه ان و هرکاری کنی در باتلاق آنها گیر میافتید