من موقعیت که ۱۷ساله و بودم با ی آقایی دوست شدم که ایشون دانشگاه میرفتن خلاصه من اولین دختری بودم که با این دوست شده بودم این آقا بعد یک هفته منو با مادرش آشنا کرد من به دلایلی ازش جدا شدم و بلا کش کردم خبر از دل این آقا نداشتم که آنقدر منو دوست داره .خلاصه الان من ۲۸سالمه .ده سالی میشه از این آقا خبر نداشتم تا دو شب قبل دیدم یکی به واتساپ مامانم پیام داده شماره ش از المان خودش معرفی کرد اصلا شوکه شدم که ایشون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود می بود و سه تاربود و صبا بود و سبو بود من بودم و او بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود من بودم و او بود