ما چند روز پیش دعوامون شد با هم بحث کردیم و قهریم
بعد امشب بابام اومده میگه یکی از اشناهامون دعوت کرده چند روز بریم خونشون مهمونی
به من میگه بیا بریم
در صورتی که ما با هم قهریم منم اصلا نه دوست دارم باهاشون جایی برم نه واقعا خوشم میاد ازشون انقد که با کاراشون خودشونو از چشمم انداختن
منم گفتم نمیام خودتون برید
بعد بلند شد رفت آخرم من و مقصر کرد باز
الان دوباره فردا اومد گفت چی بگم بهشون من خیلی از دستشون ناراحتم چجور برم مهمونی 😐😐