عزیزم من عقدم شوهرم میگه من خونه ندارم بگیرم بیا پیش مادرم و منم گفتم اوکی میگه مراسم نمیگیرم همینطوری میام میبرمت مادرم گفت نه اینجور زشته خودم مراسم میگیرم
حالا مادرشوهرم به برادرم زنگ زده گفته چیکار کنیم برادرم گفته خب مراسم بگیرید ببریدش اگر خونه ندارع بیاد پیش تو میگه شوهرم چرا شما اول بهم گفتید خودمون مراسم میگیریم الان بدین زیرش بعد الان میگه منتظر ابلاغیه باش میگه چون زدید زیرش