امروز شوهرم از سرکار که اومد گفت خوابم میاد تو هم بیا کنارم پسرم رو از اتاق بیرون کرد شوهرم که خوابید رفتم
دیدم تو اتاقش با خودش حرف میزنه
خدا نازنین رو فلج کنه خدا مرگش بده
ازش پرسیدم چرا اینو میگی
میگه چون میخواستم بغل بابام بخوابم تو رفتی خوابیدی
خیلی ناراحت شدم اون فقط پنج سالشه ولی میدونه من مامان واقعیش نیستم یعنی قرار نیست هیچوقت دوستم داشته باشه اون حتی بعد دوسال نگفته بهم مامان
من خیلی حساس شدم سر این موضوع