2777
2789
عنوان

زندگی با مادر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 191 بازدید | 21 پست
بری پیش اونا حریم شخصی نداریدعوا و بحث بشه میفهمن از همه چیه زندگیت باخبر میشن کجا میری کجا میایی خب ...

والا ما الان با مادربزرگم اینا{مادر مادرم}یکجا زندگی نمیکنیم اما آب بخوریم مامانم زنگ میزنه به همه میگه

همه خاله هام و مامان بزرگم از جزئیات زندگی ما خبر دارن

تا حدودی به نداشتن حریم شخصی عادت دارم  

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

والا ما الان با مادربزرگم اینا{مادر مادرم}یکجا زندگی نمیکنیم اما آب بخوریم مامانم زنگ میزنه به همه م ...

نه دیگه نزار ادامه پیدا کنه 

بزار بعد ازدواج حداقل تو زندگیت حریم شخصی داشته باشی 

به قول خودت الان توش هستی داری میبینی که خوب نیست 


آره واقعا خوب نیست++خیلی ممنون از توصیه هات

خواهش میکنم گلم 

به عنوان یه خواهر یه دوست بهت میگم 

اول زندگی برا خودت ارزش قاعل نباشی با پسر شاه هم ازدواج کنی برات ارزش قاعل نمیشه 

تجربشو دارم که میگم 

از اول زندگی برا همه چی گردن خم کردمو طرف مقابلمو درک کردم بخاطرش کوتاه اومدم اخرش اونیکه بیشتر از همه اذیت کشید من بودم

خواهش میکنم گلم به عنوان یه خواهر یه دوست بهت میگم اول زندگی برا خودت ارزش قاعل نباشی با پسر شاه هم ...

آخه طاقچه بالا هم بذاری ملت فرار میکنن  

حقیقتش هرطور شده میخوام تا پایان امسال ازدواج کنم

تاپیک هامو بخونی متوجه میشی تو چه شرایط گهی هستم

از چاله تو چاه نیست چون الان تو خود چاهم...فقط میخوام فرار کنم از این آشغالدونی

آخه طاقچه بالا هم بذاری ملت فرار میکنن حقیقتش هرطور شده میخوام تا پایان امسال ازدواج کنمتاپیک هامو ...

نه اشتباه منو نکن 

منم بخاطر اینکه از مشکلات فرار کنم ازدواج کردم 

تاپیکامو بخونی میفهمی چه بلاهایی سرم اومده 

چیا شنیدمو چیا دیدم تو زندگیم 

بخدا اگه بخوایی بخاطر مشکلاتت به کسی بله بگی خوشبخت نمیشی فقط یه درد به دردات اضافه میشه 

من خونه ناپدری بودم و شرایطم خیلی بد بود 

فقط دنبال بهونه بودم که برم 

ازدواج کردم روزی صد دفعه ارزو میکردم برگردم عقب و همون خونه ناپدری بمونم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792