۳تا ویرانگرم بزرگ شدن اخریشون ۱۷ ولی باز یکی دیگه اضافه شد الان ۷سالشه
نمیکشم واقعا از یه طرف با نوه ام نمیسازه همدیگه رو میزنن از یه طرف پسرم ۱۷ سالشه با دختر اخری ۷ساله نمیسازه دائم دعوا دارن
چند وقت پیش از خونه بیرونشون کردم واقعا حالم بد بود
عزیزم
داروهای ویتامین خوبی هست برای این زمان
دردهم تسکین میده
ازچندروز فبلش برو ماساژ
منم نزدیک 40 سالمه و دوتا بچهٔ نوجوان پرشور و پرتوقع دارم که همین حالا خونه را گذاشتن روی سرشون،ولی هرگز اینجور که شما می گی فکر نکردم، حتی برای یک ثانیه.
ضمنأ من دبیر هستم و هر سال با حدود 200 دانش آموز دبیرستانی سروکار دارم، با اینکه بزرگ هستن و مشکلات مختلفی دارن، ولی همشون برام معصوم ترین هستن و قلباً مثل بچه های خودم دوستشون دارم و دلم براشون می سوزه که توی این اوضاع و شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی زندگی می کنن.
همش فکر میکردم بچه هایی که خیلی بزرگتر هستن با بچه خیلی کوچولوی خونه، رابطه و سازگاری بهتری دارن. حس اینکه بچه خودشون هست. من و برادرم، آخرین بچه خونه، مثل ۱۷ ساله و ۷ ساله خونه شما اختلاف سن داشتیم، پسر منه، بچه منه. هنوزم با اینکه خودم ۴۰ سالم هست و برادرم ۳۰، همون حس بچه منو داره، مثل ننه چسبیدم بهش که مبادا خط و خش بیوفته. اونم گاهی سربه سرم میزاره و بهم میگه : ننه!🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
