من واقعا دیگه مخم ورم کرده
دیروز رفتم دیت پسره هزار بار کلمه ، خانم دکتر خوشگل ،روگفت این یعنی ظاهرم رو پسندیده
بعدش هم میگفت من هم باید با دوستای دخترتون رقابت کنم هم مریضها ،بعد در مورد سرکارش که میگفت ،میگفت حالا یه روز باید بیاین ببینیت فلانی رو ،
بعد مهاجرت کرده بود در مورد اون گفت ،گفت حالا شاید یه روز با هم مهاجرت کردیم خدا رو چه دیدی ؟بعدش هم گفت اگر دوست دارین با هم کلاس زبان آلمانی رو بریم و اینا این حرفاش تماما این برداشت رو کردم که پسندیده !خیلی هم ازم سوال میپرسید بیشتر اون سوال میپرسید بعد کلی خاطره خنده دار تعریف کرد و اینا
بعدش هم منو رسوند خونه بعد از دیروز تا حالا هیچچچچ پیامی نداده و ازش خبری نیست یعنی اینقدر عصبی م یه حالت بلاتکلیف دارم چون من ازش خوشم اومده خب اون اگر خوشش نیومده باید بگه دیگه این بلاتکلیفی و انتظار داره منو عصبی میکنه