احساس میکنم تو زندگی مشترکم گیر کردم، نه اونقدر بده که جدا شم و پشیمون نشم ، و نه اونقدر خوبه که ارامش داشته باشم
حس میکنم هرکاری میکنم بازم برای همسرم کافی نیست، دائم منو مقصر میدونه تو هر بحثی
و من عادت کردم خودمم حس میکنم کافی نیستم
عاشقمه برام خیلی کارا کرده و میکنه، کافیه یه کم مریض بشم میخواد خودشو بکشه انقد حالش بد میشه واسم، تا میتونه برام خرج میکنه و قربون صدقه و ... ، ولی تو مسائل عمیق اصلا توجهی به خواسته هام نداره و با هر مشکل کوچیکی فاصله زیادی میگیره