2777
2789
عنوان

اخرین شب

35 بازدید | 0 پست

گویـی تقدیـر، قصه‌مان را نـه بر کاغـذِ بخـت، کـه بر غبـارِ لحظه‌هایـی نوشـت که هرگـز قرار نبـود بماننــد. ان کـه دم از مانـدن زد زودتـر تقدیـر رفتـن را پابرجـا کـرد!

 اما چـه زود، مامـن زخم‌هایـم شـدی تـو که روزی، مأمـن بی‌پناهی‌هایـم بودی، اکنـون تندیـس نابـودی‌ام را در‌ دست گرفتـه‌ای!

 رفتـن را خوب آموخـتی، اما عزیز جـان من.. خاطـره رفتـن نمیفهـمد می‌مانـد، می‌پوسـد، ریشـه می‌دوانـد تا جایـی که دیگر منـی نمی‌مانـد؛ همـه چیـز می‌شـود "تـو" از تو فقـط «خاطـره» مانـده و از مـن هیـچ؛ نه مـن، دیگـر آن "من" سابقـم نه تـو، آن "تـو" که برایـش جهـان را خـط مـی‌زدم هنـوز در ازدحـام نبودنـت، دنبال تکه‌هـای آرامـش می‌گـردم تکه‌هایـی که از عطـرِ آغوشـت به جـا مانده از لبخنـدت، از نگاهـت، نگاهـی‌که سهـم دیگری‌ست 

حال بگـو کدامیـن دست قفـلِ دستانـت را می‌گشایـد؟ کدامیـن لب طعـمِ گرمـت را می‌چشـد؟ کدام فرد تمـام تو را دارد؟

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   moeinipoor  |  19 ساعت پیش
توسط   11aye  |  4 ساعت پیش
توسط   nazgol69mk  |  4 ساعت پیش