۲ماه بود وارد رابطه شدم پسر خوبی بود ولی خط زیاد داشت ولی خاموش بودن از اکانت هاش استفاده میکرد اول رابطه گفتم همه رو پاک کن پاک کرد دوتاشونو امشب تو واتساپ بهم پیام حرف زدیم گفت خط جدید گفت مال بابامه سوزوندنش زنگ بزن بهش ببین خاموشه
گفتم ولشکن چخبر حرف زدیم گفت دیگه دوسم نداری معلومه گفتم اره دیگه سرد شدم ازت به خاطر این کارات و بقران دیگه مهم نیست گفت از اولشم دوسم نداشتی گفتم داشتم ولی تموم شد و یسری حرفای دیگه اخرشم گفت تو بهترین میمونی واسه من منم گفتم ممنون ولی اگه خواستی با یکی باشه اینطوری نکن مراقبت کن خدافظ
و تموم
من کلا اون حس عاشقونه رو بهش نداشتم که وقتی نگاهش کنم تپش قلب بگیرم و بگم ای کاش الان تو بغلش بودم و فلان بی حس
قبلا وقتی یکیو دوس داشتم با اینکه چهره معمولی داشت واسه من خدا بود غمگینم خیلی غمگین از اینکه دیگه نمیتونم دیوانه وار عاشق کسی بشم و با تمام بدی هاش عاشقش باشم نمیتونم وقتی که قراره ببینمش با شوق و ذوق اماده شم من چم شد:)؟
چیشد که اون نگار اینطوری شد اینقدر رفتن براش راحت شد 🥲🥲