سلام بچها من ۲۲ سالمه همسرم باهم همکار بودیم یه مدت دوست شدیم حدود ۲سال و با اسرار من قرار شد بیان خاستگاری من خیلی ذوق داشتم همیشه و قرار بود یکی دوماه بعد بیان ک من خیلی اسرار کردم زود تر اومدن.
خودش خیلی مهربونه و ما با عشق همو انتخاب کردیم برای ازدواج خیلی دوستش دارم ولی از زمانی ک ما نامزد کردیم من افسرده شدم همش ناراحتم حوصله هیچ کاری رو ندارم . پنجشنبه عقدمون و بابام برام یه مراسم خیلی خوب تدارک دیده همسرم هم هرچی خواستم نه نگفت و برام تهیه کرد . هیچ ایرادی روش نمی تونم بذارم ک بگم بده.
واقعا خوبه ولی این چند وقت اصلا ذوق ندارم احساس شادی ندارم و مامانم همیشه میگه هرکی جات بود ذوق داشت خوشحال بود ولی من اصلا خوشحال نیستم حس میکنم افسرده شدم به خانوادم خیلی وابسطه هستم این حس خیلی داره اذیتم میکنه. و میخوام بهم کمک کنین شما ها هم اینطور بودید قبل ازدواج یا نه .
بیرون میرفتیم خیلی ذوق داشتم دوران دوستی ولی الان ک میریم خیلی ذوق ندارم کلا از زندگی افتادم الکی الکی