من شوهرم رفته آلمان تا بعد من با پیوست برم
ایران که بود شغل مشترک داشتیم آنلاین شاپ و با هم تاسیسش کردیم
بعد رفتنش تمام وظایف رو گذاشت روی دوش من و گفت شغل خودته و من بازدهی قبل رو نداشتم چون فشار روم خیلی زیاد شده بود
بهش گفتم میخوام یه شغل دومم داشته باشم و حضوری سرکار برم کلی ادا و اطوار که بشین پای همین شغلت و گش.اد بازی درنیار
بعد این چتمونه بخونید
[۹/۱, ۱۰:۱۱] من: بحث کردن با تو آب تو هاون کوبیدنه بدون هیچ منطقی حرفای خودتو میزنی بدون هیچ مکثی پیش خودت نمیگی این شغل رو با زنم از صفر شروع کردیم تقسیم وظایف کردیم و بعد جا خالی دادی و توقع داری بازدهی من اندازه وقتی باشه که دوتایی کار میکردیم اصلا توی مغزت هیچ خبری از منطق نیست فقط لجبازی و غرور بی جا داری همین
[۹/۱, ۱۰:۲۶] اون: تو تر زدی تو رویاهام
[۹/۱, ۱۰:۳۱] من: واقعا میگی اینو؟رویات چی بوده که تر زدم توش؟
[۹/۱, ۱۰:۳۲] اون: همه چی
[۹/۱, ۱۰:۳۲] اون: حتی زندگیم
[۹/۱, ۱۰:۳۲] من: احیانا پسر نباید زندگی دختر رو رویایی کنه؟