اگه اومدید تقصیر خودتونه گردن خودتون
البته چیز ترسناکی هم نیست
من الان با خوندن ی تاپیک یاد ی روزی افتادم که قسم میخورم راست میگم البته من نترسیدم نمیدونم چرا نترسیدم انگار برام عادی بود
یبار خونه مامان بزرگم که خیلی قدیمیه تنها بودم کسی نبود یکی انگار هی صدام میکرد من تو هال نشسته بود یکی از تو بالکن اسممو میگفت واقعا عجیب بود قشنگ درست و دقیق صدارو مبشنیدم صدای خش دار و آرومی بود انگار صدای مرد بود چند بار هم اسممو گفت مثلا الکی اسمم مریمه مبگفت مررریممممم مریمممممم من نمیترسیدم واقعا انگار عادی بود برام بقرآن راست میگم الهی اگه دروغ بگم قرآن بزنه کمرم بخدا راست میگم
بنظرتون جن بود؟
نرفتم نگاه هم نکردم ببینم چیه