سلامم خانما
پیرو تاپیک های قبلیم که توضیح دادم ما قرار بود
۱۹ ام عروسی کنیم بریم سر زندگیمون
همه چی آماده خونه جهاز چیدیم تالار آتلیه مزون و...
که عمو همسرم جوون و ناگهانی فوت کرد هفته پیش
و داغشون سنگینه واقعا خسته شدم ۸ ماهه میخوایم بریم سر زندگیمون جور نمیشه از لحظه شماری و انتظار و بلاتکلیفی و رفت آمد
(راهمون ۳ ساعت با شهر همسرم فاصله هست)
ما قرار شد به پیشنهاد خودم هفته دیگه بریم خرید و ارایشگاه و لباس عروسم بپوشم عمارت فیلمیرداری و عکس برداری بعدم ی مسافرت ماه عسل بریم و بیایم سر زندگیمون
اما باز ته دلم میترسم در آینده پشیمون یشم
از طرفی هم خسته شدم از رفت و آمد شهرامون از هم ۳ ساعت فاصله داره خونه خودم خالیه از طرفی بقیه فامیل هی میگن وای نه ما منتظر مراسمیم و...
چ کنم خانما