یبار نامزدیم بهم خورد، یبار باعث طلاقم شدن
ولی اونموقع بچه بودم هی مورد بود
ینی بین اون همه ادم نذاشتن یکیش ختم بخیر شه
اصلا نمیذارن زندگی کنم
خونه خودشم نذاشتن کار کنم، مغزم رشد نکرد خونشون
چون نمیذاشتن ی کتاب بگیرم یا چیز علمی یاد بگیرم و بحرفم
نذاشتن ی هنر یاد بگیرم
نذاشتن درس بخونم
همینطور گوشه خونه عمرم گذشت بیرون هم حق نداشتم
دست از سرم برنمیدارن
نمیدونم چرا کنم، باز خودم بندازم با یکی جدا میشم دوباره پیش اینا داستان دارم
خواهرام ۸۵ درصد عامل این اتفاقات بودن
خانواده کن سواد بی عقل و اهل تبعیض
مادرم چیزای خوب برا دختراشه واس من فقط بمون گوشه خونه و اصلا نمیذاشت هیچی یاد بگیرم
دلیلشونم از این کارا نمیفهمم
۱۶ سالم بود مطلقم کردن زوری شوهرم دادن سر دو هفته اسم طلاق افتاد
از این طرفم ۲۴ سالمه موفق نشدم گورشونو گم کنن من چیزی یاد بگیرم