من اصلا آرامش ذهنی ندارم .
چون دوست ندارم کسی ببینم نمیخوام برم سفر.
چون میخوایم بریم شهری که قبل از ازدواج با پدر و مادرم زندگی میکردم.خواهرامم هستن اما من دوست ندارم کسی ببینم.
دوست دارم تنها باشم.
از دیدن آدمها حالم بد میشه.
وقتی دوباره باید برگردم به غربت، چرا باید برم؟
من که میدونم آخرش باید بیام این خونه دوباره بشینم چرا باید برم؟