سلام روز بخیر
من 3 ماهه از ی شخصی که بساط اکسوری داره خرید میکنم و خب دیگه تقریبا همو میشناسیم..مثلا گاهی دارم از اون مسیر رد میشم و ببینمش باهم سلاموعلیکی داریم یا بعضی مواقع که ساعت از 9 شب رد میشه و من پول نقدم برای تاکسی کمه ازش نقد میگیرم
بعد عاشقش نشدم یا دوسش ندارماااا..ولی خب ازش خیلی خوشم میاد باحاش حال میکنم..ازمم 8 سال بزرگتره
خیلی پسر شوخ و اجتماعییه ولی معذرت میخوام اهل لاس زدن و لاو ترکوندن نیست
بعد دیشب من تو صف تاکسی بودم دیدم فقط 10ت نقد دارم
کرایه بعد از 9 15 میشه..بعد بساط این اقاپسر دقیقا کنار صف تاکسیه
رفتم ازش بگیرم دیدم بار جدید اورده و وایسادم نگا کنم ی سری انگشترای بزرگ بودن ک خیلییی خفن بودن
من یدونه رو گذاشتم تو انگشتم دیدم پسره اومد کلیییی تعریف کرد که وای رفتی ترمیم چه رنگ قشنگی زدی خیلی به دستت میاد رنگش با ناخنت هارمونی داره فلان
بعد ی گوشواره و دستبند اورد گفت ایناعم به رنگ لاکت میخورن خیلی قشنگن و ایستاد ببینه چه کاری مدنظرمه
کنار من یه دختره ایستاده بود 30 سالش بود..یکم صحبت کردیم باهم دوست شدیم و فهمیدم روانشناس و ناخنکاره
اونم داشت خرید میکردو هی از من نظر میپرسید..این وسط دیدم پسره ایستاده و فقط داره به دست من نگا میکنه بعد هربار من یچی امتحان میکنم اروم میگه چقد قشنگه
یکم که صحبت کردیم پسره گفت من پیجم پایینه میخوام ببرمش اکسپلور محصولات رو نمیتونم رو دست خودم امتحان کنم..رو دستت که دقت کردم همه چی میشینه و خیلی قشنگه
پول خوبی ام بت میدم فقط هفته ای یک بار بیا سر بساط 8 تا عکس بگیریم
یهو اون دختر بغلی گفت وای من چی منم بیام من سفیدم این برنزه فلان..پسره چندبار منو نگا کرد پایینو نگا کرد دید دختره ول نمیکنه گفت اوک بهتون میگم
حالا من پیج کار پسره رو دارم دخترم گرفت از دیشب سیریش شد ول نمیکنه
حالا امروز دختره بهم پیام داده
{شمارشو گرفتم گفتم صحبت کنیم توی واتسپ درمورد کار}
{گفت دیرتر پیام میده هرچی شد بهت میگم باز}
{من بیشتر الان اگه باهاش در ارتباطم بخاطر پول خودم و دل جنابعالیه}
{پس بگو دیشب هی میگفتی من به چم سرگرمی و فراغت نگا میکنم و پولش برام مهم نیست قضیه اینه}
{خودم برات اوکیش میکنم}
الان من چیکار کنم؟اصلا حس خوبی ندارم به این دختره!با کارکردنش مشکل ندارما اصلا به من چه..داره میاد این وسط که منو وصل کنه بع پسره