سنی نداره ۴۵ سالشه تو فامیل های پدرم و مادرم این فقط کار نکرد البته بابام نزاشت مسخواست معلم بشه مامانمم خیلی سست عنصره هرچی بابام بگه میگه باشه پشتکار نداشته به یه جایی رسیده همش خواب یعنی از اولین روزی که عقلم رسید این مدلی بود بچه های فامیل همشون دلشون به پدرمادرای پولدارشون خوشه ما یکم بیشتر خرج کنیم دیگه ماه بعد پول ندارم خیلی غصه میخورم کار پیدا کرده بودم میخواستم برم مامانم میگه این ماه نرو من کار دارم هرچی میگم نمیشه باید برم میگه نه بمون این ماه رو فعلا نرو